مصیر

  • خانه 

مردی سر تا پا بصیرت

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

حتما باید زمان را متوقف کرد، ایستاد و کوله بار سفر را پر کرد از عبرت ها، بعد هم یا راه را تغییر داد یا جور دیگر تصمیم گرفت.
1400 سال پیش مردمِ خسته از ظلم های بنی اُمیّه حکومت فاسدتری را حمایت کردند و بنی عباس را سر کار آوردند. آری فریب خوردند چون بنی عباس برای جلب اعتماد مردم لباس دین به تن کرد، پرچم سیاه سوگواری رسول خدا را بلند کرد و شعار الرضا من آل محمد(یعنی برای بیعت با شخص برگزیده ای از خاندان محمد قیام کرده ایم) را سر داد. امّا امام صادق ع یقین داشتند که هردو حکومت فاسدند. پس فقط به روشنگری جامعه، نشر اسلام ناب و تربیت شاگرد پرداختند. کار ماندگار و سرتاپا بصیرتی که مذهب شیعه را از خطرات زیادی حفظ کرد.
حالا ۱۴۳۹ سال گذشته. انگار تاریخ تکرار شده. دشمن برای جلب اعتماد لباس دین به تن کرده و آنقدر موفق بوده که پشت بام ها پر شده از این بشقاب های فلزی…ماهواره! با دستان خودمان نشاندیمش بهترین جای منزل!
رابرت مرداک (مدیر شبکه های  ماهواره ای)گفت: نیازی به جنگ با ایران نیست، زنِ ایرانی را که به فساد بکشانیم، خانواده و بعد هم ایران نابود خواهدشد. با عنایت کامل به فرهنگِ خانواده دوستیِ ایرانی، فیلم هایشان را ساختند. نقش اول فیلمشان را فاطمه نامیدند، عبادت هایش را نشانمان دادند، اما در عین حال فاطمه یک زن فاسد و خائن به همسر بود!
فریب نخوریم، تجربه ی مجدد برخی اشتباهات که در تاریخ دیده ایم، جبران ندارد. امروز روز ولادت امام ششم شیعیان است که ۴۰۰۰ هزار شاگرد تربیت کرد. بزرگواری که حتی مرکز مطالعات استراسبورگِ فرانسه که متشکل از برترین دانشمندان جهان است، نتوانست در برابر جنبه ی علمی ایشان سکوت کند و اقرار کرد

که ایشان مغز متفکر جهان اسلام است!✍️

 نظر دهید »

شکسته هایِ قیمتی

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

تاریخ به وقتِ ۱۰ اسفند سال ۱۳۹۲ اتوبان قزوین_رشت، جاده ی رستم آباد، ساعت۱۰  شب، سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت،
همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد…

انحراف به چپ، برخورد با گاردریل بتونی وسط اتوبان…. بعد هم بیمارستان.
دست راستم شکسته بود، چند پرستار دورم حلقه زده بودند و اصرار می کردند که:« خانم بیا بریم از دستت عکس بندازیم، باید گچ بگیریمش»
دلم راضی نمی شد، مدام می گفتم من مشکلی ندارم، فقط بچه ام… دو ساعت تمام فرزندم را در آغوش گرفتم تا سِرُمَش تمام شود و به هوش بیاید، صورتش غرق خون بود، احوالم باور کردنی نبود…
بیمارِ تختِ مجاورم، خانم سن و سال داری بود و شاهد تمام آنچه آن شب بر ما گذشت. استیصال و پریشانی ام را که دید، یک قرآن جیبی آورد و گفت: « بیا دخترم، بزار رو قلبت آروم شی». مثل عطش زده ای که در کویر به دنبال قطره آبی باشد، مثل غریبه ای در دیار غربت، که در به در دنبال هم زبانی باشد برای هم کلامی، در اوج درماندگی قرآن را باز کردم تا با آیه ای درمان کند دردهای درونم را… «یاٰأیُّهَا الاِنْساٰن مٰاغَرَّکَ بِرَبِّکَ الكَریٖمْ»:ای انسان، چه چیز تو را نسبت به پروردگارت مغرور ساخته؟
انگار دردِ قلبم، بر دردِ دست شکسته ام پیشی گرفت. ساعت حدود ۲ شب، سکوت بیمارستان بود و جسم های بی رمق و زخمیِ ما، یک نگاهم به خودمان بود و نگاه دیگرم به این آیه ی شریف، به چه مغرور شدم که دیگر وقت زیادی برای بندگی ات ندارم،  غرور با من چه کرده که از گذر زمان غافلم، از مرگ ناگهانی، زلزله، تصادف، بیماریِ سخت… آن شب غرورم بد جور در هم شکست… بعضی شکستگی ها کاش هرگز درمان نشوند…✍️

 نظر دهید »

مبارزه با خشونت از حرف تا عمل

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

​▪️▪️▪️کدام مصرع این شعرِ سراسر ظلمت و تاریکی را، کدام بندِ این قصّه ی سراسر غصّه را برایت روایت کنم، که بند بندِ وجودت زیر بار این غم، خم نشود؟

قصه نه، غصه از آن جایی شروع شد که تورا زن نه، بلکه سراسر تن دیدند!

قدم به قدم با من پیش بیا،

اینجا بروکسل است، پایتخت اروپا، مهد تمدن و پیشرفت، قرن۲۱، باورش سخت است، انگار در بازار برده فروشان قدم میزنی، اما برده فروشی مدرن، پیشرفت را به جایی رسانده اند که زنان را با اتیکت های قیمت خورده، برای فروش پشت ویترین مغازه ها می بینی، زنانی که با وعده ی پول وزندگی راحت به اینجا قاچاق شده اند ودر برابر کمترین مزد ناچار به تن فروشی اند، یکی شان با گریه می گفت گاهی ۵۰ مشتری در روز دارد و ایکاش هیچ وقت به دنیا نیامده بود.

اوج تأسف اینجاست که یکی از مسئولان همان شهر در مصاحبه اش گفت: این یک امر منطقی است که ما، از فعالیت های چنین زن هایی در بروکسل بهره برداری کنیم و دولت هم از آن سودی ببرد…

درست است، منطق شما بر کدام انسان عاقلی پوشیده مانده؟

منطقی که زنان را برای فروش تا پشت ویترین مغازه ها کشاند، منطقی که حاصلش عروسکان لولیتا یا همان زنان ودخترکانِ بدون دست و پا و چشم و زبان شدند وفقط برای ارضای جنون جنسی برخی تا۹۰۰۰۰ دلار به فروش می رسند.

منطق شما در سکوت خلاصه می شود، سکوت در برابر کشته شدن هزاران زن و دختر، به فجیع ترین وضع، در جنگ های اخیردنیا که عامل اصلی آن خودتان بودید.
امّا منطقِ مولایمان علی علیه السلام چه زیبا بود، همان که زن را ریحانه خطاب کرد، زمانیکه خلیفه ی مسلمین بود، شنید خلخالی از پای زنی یهودی در آوردند، فرمودند: ««جادارد انسان مؤمن از این غصه دق کند.»»
جناب دبیرکل سازمان ملل متحد، من یک زن مسلمانم که اسلام به من آموخت نه زیر بار ظلم روم و نه در برابرش سکوت کنم، من امروز دادخواه تمام زنان جهانم، زنانی که روز ۲۵ نوامبر سال۱۹۹۱ را به بهانه ی کشته شدن خواهران میرابال، روز مبارزه با خشونت علیه شان عَلَم کردی و پشت پرده ی این سیاستِ دروغ، چه ظلم ها و خشونت هایی که در حقّشان روا نداشتی…

جناب دبیر کل سازمان ملل متحد، که در دلِ نیویورک امریکا، شعار صلح و امنیت و مبارزه با خشونت علیه زنان سر داده ای، برای من نه، برای هر زن اندیشمندی روشن است که خودت و عُمّالت پایه گذاران این خشونت هستید.

من یک زن مسلمانم و فریفته ی دروغ های به ظاهر زیبایتان نمی شوم!

پایان دهید این حجم بالای خشونت علیه زنان را…✍️

 نظر دهید »

تجمل گرایی آفت زندگی مدرن

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

​▪️▪️▪️بعضی لحظات در زندگی تلنگرند و شاید همان نسیم های رحمتی که نباید از آن ها غافل شد.
روز عجیبی بود رنگ سرخ قالی که چه عرض کنم پرده و مبل و لیوان هایش هم دیگر برایش رنگ و رویی نداشتند.دوست داشت به اصطلاح بروز باشد و مدل زندگیش را تغییر دهد اما به اینکه چقدر باید زیر بار قرض و قسط می رفت فکر نمی کرد! آن روز تمام دل مشغولیش شده بود تغییر دکوراسیون منزل.
بعد از ظهر بود دنبال کارت ملی اش برای فراهم کردن مقدمات امور بانکی می گشت که لای کتاب گذاشته بود. کارتش را که برداشت جذابیت تیتر مطلب آن صفحه چشمانش را اجبار به مطالعه کرد…
“به شکمم می گویم صبر کن!”
روزی مولایمان علی از کنار قصابی می گذشت.
قصاب: سلام امیر گوشت تازه اورده م. اگر می خواهید ببرید.
علی علیه السلام: الان پول ندارم که بخرم.
قصاب: من صبر می کنم پولش را بعدا بدهید.
علی علیه السلام: من به شکم خود می گویم که صبر کند. اگر نمی توانستم از تو می خواستم که صبر کنی!
روی مبل نشست حالا دیگر حرمت سودهای سر به فلک کشیده ی اقساط بانکی و کراهت قرض گرفتن برایش مساله شده بود…
به یاد جناب سلمان فارسی افتاد همان فخر ایران و ایرانی همان که به فرموده ی پیامبر منّااهلَ البیت بود. اواخر عمر بابرکتش بی تاب بود و اشک می ریخت پرسیدند چه شده سلمان؟ ایشان فرمودند نمی دانم با این همه اسباب و وسایل چگونه می خواهم از گردنه های سخت قیامت عبور کنم! فلا اقتحم العقبه و ما ادراک ما العقبه"(بلد/11 و 12)
نقل است اسباب و وسایل منزلشان از کوله باری تجاوز نمی کرد.
از روی مبل بلند شد تا به کارهای منزل رسیدگی کند در حالیکه کارت ملی اش میان صفحات کتاب باقی ماند…
انگار مبدأ میلش تغییر کرده بود…✍️ 

 نظر دهید »

حقیقت شیرین اما دیده نشده

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

​▪️▪️▪️پای درد دل های دینارا که نشستم سر از حقیقت سر به مُهری برایم باز کرد. حق هم داشت کدام انسان عاقل با این همه تحقیر و توهین و رذالت باز هم می توانست دم از مسیحیت و یهودیتی بزند که مطابق هوای نفس برخی ها در طول تاریخ تحریف شده اند!
 لابه لای صفحات تاریخ غرب سال586 میلادی، روزی را دیده بود که کنفرانسی در فرانسه تشکیل شد تا معلوم شود بالاخره زن انسان است یا نه؟ و نتیجه این شده بود که زن دارای روحی پست و حقیر است که فقط برای خدمت به خواسته های مرد افریده شده!
شخصیت های معروفشان هم اینگونه برای جماعت نسوان قلم زده بودند:
ژان ژاک روسو: “زن برای علم و فرزانگی اندیشه و سیاست آفریده نشده.”
ارسطو در کتاب سیاست خود نوشت: “مرد ذاتا از زن برتر است و زن حقیر و ناچیز است” و اعتقاد داشت زن چیزی نیست مگر مرد ناکام؛ خطای طبیعت و نقص در آفرینش.
پا به پای تاریخ زن در غرب قدم زده بود تا سال 1979، اوج  حقارت جایگاه یک زن.کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان!
می گفت در آن جلسه نماینده ی پارلمان کانادا که یک زن بود قبل از ترک جلسه گفت: این حرفی که شما می زنید سودی برای زنان ندارد من به وطنم بر می گردم و سعی می کنم تفاوت بین زن و مرد را حفظ کنم. چون خدا در نظام خلقت قرار داده و همین تفاوت است که زن بودن مرا حفظ می کند.
کنوانسیونی که قائل به تساوی کامل از هر جهت برای زن و مرد بود. دینارا با بغض می گفت: زنان سرزمینم را نیروی کار ارزان مطیع و قانعی دیدند. این گوهران پاک آفرینش را طعمه های صاحبان سرمایه کردند و رقیب کارگران مرد…و زاییده ی چنین کنوانسیونی 127 کشور در آمریکا، آفریقا و کاراییب شدند که زن را به عنوان کالای تجاری و برده به اروپا صادر می کنند.
به اینجا که رسید اشک های گوشه ی چشمانش را پاک کرد….
همیشه اهل تحقیق بود هیچ گاه حرف بی دلیل و منطق را نمی پذیرفت حتی زمانی که انجیل می خواند و مسیحی بود. پیشینه ی تاریخ زن در اسلام را گواه بر حقانیت محمد می دانست و دوست داشت زیر پرچم این مکتب عزت زنانگی اش را به رخ دنیا بکشد. مکتبی که از ابتدا گهر زن را شناخت و او را بازیچه ی دست روزگار نکرد.
دینارا با شعف باور نکردنی اش با لبخند سراسر مهرش دستانم را فشرد و گفت: بنازم به دین مبین اسلامم. در کتاب آسمانی اش فرموده است: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم.  زن و مرد هر دو را انسان خطاب کرد و برتری را فقط در تقوا و انسانیت دانست.
امام صادق فرمودند: اکثرالخیر فی النسا (بیشتر خوبی ها در زنان است).
و بزرگان اسلام اینگونه زن را خطاب کردند:
امام خمینی: تمام هویت های کمالی که در انسان مطرح است در زن مطرح است. علامه طباطبایی: واقعیت خارجی و تجربه نشان می دهد که زن و مرد دو فرد از یک جوهر واحد به نام انسان هستند.
حالا متوجه می شوم که با آن همه اسلام هراسی و آزادی جنسیتی چرا 70 درصد از تازه مسلمانان زنان هستند…هر دین و آیینی وام دار گذشته ی شوم یا شیرین خود است. اسلام از همان روز اول به ارزش زن واقف بود و او را ستود. خدا را شکر که من یک زن مسلمانم. این حقیقت شیرین حتما روزی جهانی می شود. راستی دینارا دوست داشت. دیگر فاطمه صدایش کنم.
—————————————————————————
منابع: مرکز مطالعات زنان جامعه المصطفی العالمیه
“سیمای زن در کلام امام خمینی “
“تفسیر المیزان” علامه طباطبایی
“زن در تاریخ و اندیشه اسلامی” نوشته  فتحیه فتاحی زاده✍️

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصیر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس