مصیر

  • خانه 

تلنگر

08 بهمن 1396 توسط ربیع الانام {بهار انسان ها}

برای بیرون رفتن از منزل مهیا شد.
 همه چیز حاضر بود‌. چادرش گفت: در برخورد با نامحرم غرور زنانه ات را فراموش نکن. حیا را هم زیر چارقدت بگذار، مبادا در رفتار و گفتار و حرکاتت کرشمه بیای و عشوه گری کنی! من بدون غرور و حیا معذورم از همراهیِ تو. 
چشمی گفت و به راه افتاد. کیفش را برداشت، کفش هایش را پوشید. همینکه دستش را روی دستگیره گذاشت که در را باز کند… 
چادرش گفت:  من آبرو دارم، یا این همه خودنمایی را از خودت دور کن و این تجملات ظاهری را کنار بگذار، یا قبل از بیرون رفتن مرا روی رختْ آویز رها کن بعد بیرون برو..‌. 
دلش گرفت، پشت در روی پله ها نشست، چادرش بود و یک دنیا دلبستگی دست و پا گیر..‌.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مصیر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس